علمی-اجتماعی
|
||||||||||||||||
پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:51 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
زعفران: با افسردگي مقابله مي کند، قدرت حافظه و يادگيري را افزايش مي دهد.
مصرف روزانه زعفران براي درمان افسردگي خفيف موثر است. ريحان: خاصيت آنتي اکسيدان و ضدالتهابي دارد. ريشه ريحان حاوي ترکيبي مشابه داروهاي آلزايمر است. دارچين: استشمام عطر دارچين، مغز را تقويت مي کند. حتي استفاده از آدامس با طعم دارچين، حافظه، قدرت تمرکز، توجه، شناخت را تقويت مي کند. اين ادويه ميزان قند خون را تنظيم مي کند، از عفونت قارچي پيشگيري مي کند، حاوي ماده معدني منگنز است و منبع عالي فيبر غذايي، آهن و کلسيم است. زردچوبه: کورکومين که رنگ زرد در اين ادويه ايجاد مي کند آنزيم کليدي است که علاوه بر خاصيت ضدالتهابي با برخي انواع سرطان و ام اس مقابله مي کند. پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:51 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
دل من کار تــو دارد , گل گلنار تــو دارد چه نکوبخت درختی که برو بار تــو دارد چه کند چرخ فلک را ؟ چه کند عالم شک را ؟ چو بر آن چرخ معانی مهش انوار تــو دارد بخدا ديو ملامـت برهد روز قيامت اگر او مهر تــو دارد , اگر اقرار تــو دارد بخدا حور و فرشته , بدو صد نور سرشته نبرد سر , نپرد جان , اگر انکار تــو دارد تو کيی ؟ آنک ز خاکی تو و من سازی و گويی نه چنان ساختمت من که کس انکار تــو دارد ز بلا های معظم نخورد غم , نخورد غم دل منصور حلاجی , که سر دار تــو دارد چو ملک کوفت دمامه بنه ای عقل عمامه تو مپندار که آن مه غم دستار تــو دارد بمر ای خواجه زمانی , مگشا هيچ دکانی تو مپندار که روزی همه بازار تــو دارد تو از آن روز که زادی هدف نعمت و دادی نه کليد در روزی دل طرار تــو دارد بن هر بيح و گياهی خورد رزق الهی همه وسواس و عقيله دل بيمار تــو دارد طمع روزی جان کن, سوی فردوس کشان کن که ز هر برگ و نباتش شکر انبار تــو دارد نه کدوی سر هر کس می راوق تــو دارد نه هران دست که خارد گل بی خار تــو دارد چو کدو پاک بشويد ز کدو باده برويد که سر و سينه پاکان می از آثار تــو دارد خمش ای بلبل جانها که غبارست زبانها که دل و جان سخنها نظر يار تــو دارد بنما شمس حقايق تو ز تبريز مشارق که مه و شمس و عطارد غم ديدار تــو دارد پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:50 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
خانم از بچه می پرسه : بلدی بشماری ؟ بچه میگه :بع------له داییم به من یاد داده . خانمه میگه آفرین به تو و داییت . خوب بگو ببینم بعد از پنج چنده ؟ بچه میگه :شیش. خانم میگه : آفرین . بعد از هفت چیه ؟ بچه میگه:هشت .خانم میگه :بارک الله .بعد از ده چیه ؟ بچه میگه :سرباز پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:47 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
به یکی میگن اگر برنده صد میلیون بشی چه می کنی ؟ میگه : 50 میلیون پنیر می خرم و 50 میلیونشم نون می خرم و می خورم وقوی می شوم اونوقت میرم عملگی. پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:47 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
• ترم اول (ترم جو گیرندگی): پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:46 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
درمان با گل یکی از آسانترین روشهای درمان افسردگی است؛ درمان با گل علاوه بر این که عوارض کمتری دارد باعث شادابی اطرافیان هم میشود. پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:45 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
شمس و قمرم آمد , سمع و بصرم آمد وان سيم برم آمد وان کان زرم آمد مستی سرم آمد نور نظرم آمد چيز دگر ار خواهی چيز دگرم آمد آن راه زنم آمد , توبه شکنم آمد وان يوسف سيمين بر , ناگه ببرم آمد امروز به از دينه , ای مونس ديرينه دی مست بدان بودم , کز وی خبرم آمد آنکس که همی جستم , دی من بچراغ او را امروز چو تنگ گل , بر رهگذرم آمد دو دست کمر کرد او , بگرفت مرا در بر زان تاج نکورويان نادر کمرم آمد آن باغ و بهارش بين , وان خمر خمارش بين وان هضم و گوارش بين چون گلشکرم آمد از مرگ چرا ترسم کو آب حيات آمد وز طعنه چرا ترسم چون او سپرم آمد امروز سليمانم کانگشتريم دادی وان تاج ملوکانه بر فرق سرم آمد از حد چو بشد دردم در عشق سفر کردم يارب چه سعادتها که زين سفرم آمد وقتست که می نوشم تا برق زند هوشم وقتست که بر پرم چون بال و پرم آمد وقتست که در تابم چون صبح درين عالم وقتست که بر غرم چون شير نرم آمد بيتی دو بماند اما , بردند مرا , جانا جايی که جهان آنجا بس مختصرم آمد پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:42 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
« بخط مولانا بهاءالدين ولد نوشته يافته اند که جلال الدين محمد در شهر بلخ شش ساله بوده که روز آدينه با چند کودک ديگر بر بامهاي خانه هاي ما سير ميکردند. يکي از آن کودکان با ديگري گفته باشد که بيا تا از اين بام بر آن بام بجهيم. جلال الدين محمد گفته است: اين نوع حرکت از سگ و گربه و جانوارن ديگر مي آيد، حيف باشد که آدمي به اينها مشغول شود، اگر در جان شما قوتي هست بيائيد تا سوي آسمان بپريم. و در آن حال ساعتي از نظر کودکان غايب شد، فرياد برآوردند، بعد از لحظه اي رنگ وي ديگرگون شده و چشمش متغير شده باز آمد و گفت: آن ساعت که با شما سخن مي گفتم ديدم که جماعتي سبز قبايان مرا از ميان شما برگرفتند و بگرد آسمان ها گردانيدند و عجايب ملکوت را به من نمودند؛ و چون آواز فرياد و فغان شما برآمد بازم به اين جايگاه فرود آوردند.» و گويند که در آن سن در هر سه چهار روز يکبار افطار مي کرد. و گويند که در آن وقت که (همراه پدر خود بهاءالدين ولد) به مکه رفته اند در نيشابور به صحبت شيخ فريد الدين عطار رسيده بود و شيخ کتاب اسرارنامه به وي داده بود و آن پيوسته با خود مي داشت..... فرموده است که: مرغي از زمين بالا پرد اگر چه به آسمان نرسد اما اينقدر باشد که از دام دورتر باشد و برهد، و همچنين اگر کسي درويش شود و به کمال درويشي نرسد، اما اينقدر باشد که از زمره خلق و اهل بازار ممتاز باشد و از زحمتهاي دنيا برهد و سبکبار گردد..... يکي از اصحاب را غمناک ديد، فرمود همه دل تنگي از دل نهادگي بر اين عالم است. مردي آنست که آزاد باشي از اين جهان و خود را غريب داني و در هر رنگي که بنگري و هر مزه يي که بچشي داني که به آن نماني و جاي ديگر روي هيچ دلتنگ نباشي. و فرموده است که آزاد مرد آن است که از رنجانيدن کس نرنجد، و جوانمرد آن باشد که مستحق رنجانيدن را نرنجاند. مولانا سراج الدين قونيوي صاحب صدر و بزرگ وقت بوده، اما با خدمت مولوي خوش نبوده. پيش وي تقرير کردند که مولانا گفته است که من با هفتاد و سه مذهب يکي ام؛ چون صاحب غرض بود خواست که مولانا را برنجاند و بي حرمتي کند. يکي را از نزديکان خود که دانشمند بزرگ بود فرستاد که بر سر جمعي از مولانا بپرس که تو چنين گــفـته اي؟ اگر اقرار کند او را دشنام بسيار بده و برنجان. آن کس بيامد و بر مولانا سؤال کرد که شما چنين گفته ايد که من با هفتاد و سه مذهب يکي ام؟! گفت: گفته ام. آن کس زبان بگشاد و دشنام و سفاهت آغاز کرد، مولانا بخنديد و گفت: با اين نيز که تو مي گويي هم يکي ام. آنکس خجل شده و باز گشت. شيخ رکن الدين علاءالدوله سمناني گفته است که مرا اين سخن از وي به غايت خوش آمده است. از وي پرسيدند که درويش کي گناه کند؟ گفت: مگر طعام بي اشتها خورد که طعام بي اشتها خوردن، درويش را گناهي عظيم است. و گفته که در اين معني حضرت خداوندم شمس الدين تبريزي قدس سره فرمود که علامت مريد قبول يافته آنست که اصلا با مردم بيگانه صحبت نتواند داشتن و اگر ناگاه در صحبت بيگانه افتد چنان نشيند که منافق در مسجد و کودک در مکتب و اسير در زندان. و در مرض اخير با اصحاب گفته است که: از رفتن من غمناک مشويد که نور منصور رحمهالله تعالي بعد از صد و پنجاه سال بر روح شيخ فريدالدين عطار رحمةالله تجلي کرد و مرشد او شد، و گفت در هر حالتي که باشيد با من باشيد و مرا ياد کنيد تا من شما را ممد و معاون باشم در هر لباسي که باشم. پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:41 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
اندک اندک جمع مستان می رسنـــد اندک اندک می پرستان می رسنـــد دلنوازان ناز نازان در ره اند گلعذاران از گلستان می رسنـــد اندک اندک زين جهان هست و نيست نيستان رفتند و هستان می رسنـــد جمله دامنهای پر زر همچو کان از برای تنگ دستان می رسنـــد لاغران خسته از مرعای عشــق فربهان و تندرستان می رسنـــد جان پاکان چون شعاع آفتــاب از چنان بالا بپستان می رسنـــد خرم آن باغی که بهر مريــمان ميوه های نو ز مستان می رسنـــد اصلشان لطفست و هم واگشت لطف هم ز بستان سوی بستان می رسنـــد پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 23:40 :: نويسنده : شمیلا سیامکی
آب لیمو ترش برای بدن، ذهن و روح بسیار مفید است به همین دلیل آبلیمو بخورید. آب لیمو ترش برای بدن، ذهن و روح بسیار مفید است به همین دلیل آبلیمو بخورید. درباره وبلاگ موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
![]() نويسندگان
|
||||||||||||||||
![]() |